سه‌شنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۸۵

كلمات

كلمات ژن‌هاي منند
از آن‌ها زاده شدم
...
كلمات كودكان منند؛
چون مادري فقير
در فلاكتي منحوس و مقدس، آن‌ها را به دنيا مي‌آورم
مي‌گذارم تا شيره‌ي جانم را بمكند
و بزرگ شوند
...
وقتي بيمار مي‌شوند
بر بستر شعرم مي‌خوابانمشان
وقتي به بلوغ مي‌رسند
در كوچه‌هاي داستان‌هايم رهايشان مي‌كنم
آنگاه كه به سفر مي‌روند
كتابي در اختيارشان قرار مي‌دهم
كه ارابه‌شان شود
و آنگاه كه جان مي‌سپارند
تابوتشان
...
كلمات ژن‌هاي منند
از آن‌ها به دنيا آمدم
از آن‌ها مي‌ميرم

دوشنبه، اسفند ۰۷، ۱۳۸۵

نوشتن


نوشتن چيزي بيشتر از نوشتن است. تكثير خويش است در كلمه. انحلال خود است در متن. پيوستگي با طنين آواهاست و دور شدن از خود... و نزديك شدن به خود. گشتن است در جيب‌هاي روح. و گم كردن است دلواپسي‌ها را. و پيدا كردن دلواپسي‌هاي تازه است

نوشتن نوشتن است. نه چيزي كم. نه چيزي بيش

جمعه، بهمن ۲۷، ۱۳۸۵

نامه‌ی بی‌مهر و امضا کوچه‌ی صفار و اینا

پاکت بی‌تمبر و تاریخ. نامه‌ی بی‌مهر و امضا. کوچه‌ی صفار و اینا. برسه به دست آقا.


بازتاب برای بار هزارم فیلتر شد.

یک راه مثلا اعتراض به چنین روندی این است که بروید پای این صفحه را امضا کنید. بازتاب را که تاب نیاورند صدای تو را هم تاب نمی‌آورند. بازتاب سایت عجیبی‌ست. هم منتقد این وری دارد هم منتقد آن وری. فعلا هم که یک وری‌اش کردند. پیشنهاد می‌شود دوستان دست به عصا هم سینه خیز بروند که خدایی نکرده به تیر غیب دچار نشوند.

دوشنبه، بهمن ۱۶، ۱۳۸۵

تست کاریکاتوری

انتقادها به روند غیردموکرات انتخاب دبیر بینال کاریکاتور آغاز شد. کسانی که به نحوی با جریان طرح و کاریکاتور ایران آشنا باشند، می‌دانند پس از هفت برگزاری این بینال که در هر دوره‌اش با اما و اگرهای بسیار مواجه بود، بهترین و آبرومندانه‌ترین برگزاری آن دوره‌ی گذشته بود. دوره‌ای که با برگزاری یک انتخابات آزاد (هرچند باز هم حرف‌هایی بود که اکثریت شرکت‌کنندگان در آن، شاگردان جوان خانه‌ی کاریکاتور بودند پس رییس خانه، شانس بیشتری برای انتخاب داشت- فعلا به درست و غلط این موضوع توجه نمی‌کنیم) شور و دمی نو به جریان این شاخه‌ی هنری دمید، چنان که با بیشترین استقبال پیشکسوتان داخلی و خارجی مواجه شد. انتخاباتی که این احساس را در هنرمندان و کاریکاتوریست‌ها به وجود آورد که برای نخستین بار به شعور جمعی ایشان احترام گذاشته شده است و در نتیجه از طرف ایشان - که هر دوره مهمترین منتقدین به دوسالانه بودند - کمترین انتقادها را نسبت به دوسالانه‌ی هفتم پیش آورد.

این بار اما گویی آن لباس متمدنانه‌ی انتخابات آزاد، عاریتی بود که باید زود به صاحبش (که احتمالا استکبار جهانی است!) بازگردانده می‌شد. و شاید چون در این میان کسی نبود که رسما به ردصلاحیت کاندیداها، که کسی هم برای کاندیداتوری دعوت نشده بود!، بپردازد، شخص ریاست مجلس ردصلاحیت‌کنندگان موزه‌ی هنرهای معاصر خود دست به کار شد و بی‌آنکه در آشکار کسی را ردصلاحیت کند، یک نفر را صلاحیت بخشید!

و متاسفانه این صلاحیت بخشیدن انحصاری، نه تنها مشروعیت آن را زیر سوال برد، بلکه آغازگر موج سردی میان کاریکاتوریست‌ها گشت.

.....

بزرگمهر حسین‌پور نخستین کسی‌ست که رسما از حضور در این دوره انصراف می‌دهد.

.....

در این‌جا چند سوال چهارگزینه‌ای برای علاقه‌مندان و کاریکاتوریست‌ها مطرح می‌کنیم.

1- خانه‌ی کاریکاتور ایران کجاست؟

الف - خانه‌ی پدر پسر شجاع ب - خانه‌ی پسر شجاع

ج - خانه‌ی پدر پسر شجاعی د - خانه‌ی شجاع

2- رییس خانه‌ی کاریکاتور چه کسی است و از طرف چه کسی منصوب می‌شود؟

الف - پدر پسر شجاع و از طرف شیپورچی ب - پسر شجاع و از طرف پدر پسر شجاع

ج - آقا شجاع و از طرف شیپورچی د - خانوم کوچولو

3 - پدرخوانده‌ی کاریکاتور ایران چه کسی است؟

الف - کورلئونه ب - کاسترو

ج - هوگو چاوز د - پدر پسر شجاع

4- برای یک انتخابات هنری در موزه‌ی هنرهای معاصر کدام گزینه مناسب‌تر است.

الف - یک صلوات می‌فرستیم و چراغ‌ها را خاموش می‌کنیم.

ب - چراغ‌ها را خاموش می‌کنیم و یک صلوات می‌فرستیم.

ج - هنرمندان را دعوت می‌کنیم تا با هم صلوات بفرستیم.

د - دقیقه‌ی نود همه را دعوت می‌کنیم و چون وقت رو به پایان است، داور را برنده‌ی بازی می‌کنیم و بعد یک صلوات می‌فرستیم.

5 - در برگزاری مسابقات بین‌المللی کاریکاتور چطور اسراف نکیم؟

الف - یک مسابقه‌ی هولوکاست برگزار می‌کنیم و دوسالانه‌ی کاریکاتور را ماست‌مالی می‌کنیم تا اسراف نکنیم.

ب - در دبیر مسابقه‌ی هولوکاست اسراف می‌کنیم و او را دبیر دوسالانه کاریکاتور می‌کنیم.

ج - در جایزه‌ی مسابقه‌ی هولوکاست اسراف می‌کنیم.

د – خیرالامور اوسطها. یک کمی اسراف در جایزه و دبیر و این قبیل چیزها، به جایی بر نمی‌خورد.

(به احترام شخصیت انسان‌ها یک نام در متن فوق حذف شد.)

شنبه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۵

دوخط راجع‌به طرح‌هاي امير سقراطي


طرح‌هاي سيد امير سقراطي، كالبدشكافي تنهايي انسان در جامعه‌ي مدرن است. نقبي‌ست به برهوت آدمي در ازدحام شعارها و دروغ‌ها، در هياهوي سياست‌زدگي مدرن
.....
سقراطي با حجم مطالعه‌اي كه دارد، كم كم دارد تبديل به يك كتاب جامع هنر و ادبيات مي‌شود. كتاب كلفتي‌ست امير! هر دفعه كه مي‌بيني‌اش يك فصلش را مي‌خواني. بايد يك چيزي، چه مي‌دانم مثلا چوق الفي يا هر چيز ديگري! بگذاري لايش، كه گم نكني تا كجايش را نگاه كرده‌اي و خوانده‌اي
.....
پيش‌بيني مي‌كنم (والبته كه آرزو مي‌كنم) با توجه به قدم‌هاي درستي كه در راه مطالعه برمي‌دارد و يادداشت‌ها و مقالاتي كه اين ور آن ور منتشر مي‌كند، تا چندسال ديگر منتقد درست و حسابي هنرهاي تجسمي از آب درآيد
.....
اين طرحي را هم كه اين‌جا گذاشته‌ام ، براي من كشيده است. از او ممنونم. و برايش آرزوي سلامتي و چيزهاي ديگري كه به من مربوط نيست مي‌كنم