جمعه، اسفند ۲۵، ۱۳۸۵

اين بچه‌ي ننر عقب‌افتاده دوزار به آدم نمي‌رود كه نمي‌رود

موضوع اين است كه تا به حال وقتي نوروز مي‌آمد و پدر و مادر سياست و اقتصاد ايران مي‌خواستند براي بچه‌شان لباس نو بخرند، بدو مي‌رفتند و يك كت و شلوار سرمه‌اي يا طوسي مي‌خريدند و مي‌آوردند تن بچه‌شان مي‌كردند و بعد گل و گشادي و تنگ و كوچكي‌ش را با سوزن نخ و قيچي و سنجاق قفلي درست مي‌كردند. البته هيچ وقت اين لباس نوي بچه‌گول‌زنك بر تن اقتصاد و سياست و فرهنگ خوش ننشسته‌است.
ولي اصل قضيه اين است كه اين بچه‌ي ننر عقب‌افتاده يا عقب‌مانده (خدا مي‌داند!) مشكلش پيراهن و شلوار نو نبود. مشكلش زيرپيراهني و زيرشلواري بود كه به خاطر بي‌توجهي پدر مادرش سال‌هاي سال در آن كثافت‌كاري كرده است و كسي يك بار عوضش نكرده و طهارتش نگرفته است.
حالا همچين بوي گندش از ده فرسخي به مشام مي‌رسد كه اگر كت و شلوار ماكسيم كه هيچي ، كت و شلوار دست‌دوز ايتاليايي هم تنش كني دوزار به آدم نمي‌رود كه نمي‌رود.