یکشنبه، آذر ۱۰، ۱۳۸۷

چرا گاوها همیشه خوشبختند؟

عکس خانوادگی آقای گاو و بانو
عکاس: پوریا عالمی

آقای گاو به اتفاق بانو، در سایه، مشغول نشخوار بوده و در کنار هم احساس خوشبختی می‌کنند.


با توجه به تصویر و متن فوق، کدام گزینه صحیح‌تر است؟

برای در سایه نشستن باید احساس خوشبختی کرد.
کسی که در سایه می‌نشیند و نشخوار می‌کند خوشبخت است.
برای نشخوار کردن طبیعی‌ست که فرد احساس خوشبختی کند که گاو به دنیا آمده است.
نشخوار موقعی منجر به خوشبختی فرد می‌شود که زیر سایه و به اتفاق پارتنری مناسب باشد.
آقای گاو چون نمی‌داند گاو است همسرش را خوشبخت می‌کند.
آقای گاو چون نمی‌داند همسرش گاو است، خوشبخت است.
خانم گاو از این‌که همسری گاو دارد خوشبخت است.
خانم گاو به هر حال با هر کسی ازدواج می‌کرد طرف گاو از کار در می‌آمد.
آقا و خانم گاو پذیرفته‌اند که گاو هستند.
آقا و خانم گاو از این‌که دیگران مثل گاو با آن‌ها برخورد می‌کنند راضی هستند.
خانم گاو و آقای گاو از این‌که دیگران شیرشان را بدوشند ناراضی نیستند.
برای احساس خوشبختی باید در سایه نشست.
برای احساس خوشبختی باید نشخوار کرد.
برای احساس خوشبختی به یک پارتنر نیاز است.
برای احساس خوشبختی باید گاو بود.
برای گاو بودن باید احساس خوشبختی کرد.
گاوها همیشه احساس خوشبختی می‌کنند.
بنیان خانواده در جوامعه گاوی منجر به خوشبختی طرفین می‌شود.
موارد دیگر؟

سه‌شنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۷

دارم به چی فکر می‌کنم

* آقام عباس کیارستمی
دارم به این فکر می‌کنم که اگر آقام عباس کیارستمی تصمیم بگیرد مثنوی هفتاد من آقام حضرت مولوی را هم به سبک وسیاق اشعار حافظ و سعدی از زیر نظر (و احتمالا دست!) بگذراند چند جلد کتاب تولید می‌شود.

** آقام یوسف داستان‌نویسی ایران
دارم به این فکر می‌کنم حالا که، بلاتشبیه!، یوسف داستان‌نویسی ایران، آقام یوسف علیخانی به جلال رسیده چرا جماعت، بلانسبت نسوان این‌دفعه آقایان!، جای این‌که با چاقو دست‌شان را ببرند گوش آقام یوسف داستان‌نویسی ایران را می‌برند.
شما از هر جهت هم که نگاه کنی، علاوه بر کتاب و نویسندگی، دلایل انتخاب اژدهاکشان را می‌بینید؛
یکی – هم‌زمانی و هم‌پوشانی برگزاری جایزه‌ی جلال با پخش سریال آقام یوسف پیامبر.
دو تا – جمال آقام یوسف اژدها بکش!
سه تا – گرایش برگزارکنندکان که قزوینی بودن آقاشون جلال آل احمد و آقامون یوسف علیخانی را به دلایلی (که مانند اسامی داوران بر ما پنهان است) مد نظر داشته‌اند.
چهارتا – بعد از آقام فردوسی کدام نویسنده‌ای - آره و این‎ها - که دیو و اژدها بکشد؟! از کانون نویسندگان باید پرسید که چرا تا حالا جایزه‌ی قوی‌ترین مردان ایران را به آقام یوسف علیخانی نداده‌اند.
دارم به این فکر می‌کنم که اگر باز هم جایزه‌های کلان و مطلا به یک ناشر دولتی و نویسنده‌ی دولتی می‌رسید خوب بود؟ آن‌جای آدم دروغ‌گو (منظورم بینی‌اش است!)

*** آقام احمد آقالو
دارم به این فکر می‌کنم آقام احمد آقالو که درگذشت قسمتی از حافظه‌ی دل‌انگیز تصویری و نمایشی ما به نامش خورده است. روحش آرام.

**** دعوت از مادر سرطان!
دارم به این فکر می‌کنم حالا که بیشتر هنرمندان به خاطر بیماری سرطان جان می‌سپارند بدم نمی‌آید نامه‌ی کوتاهی برای مادر سرطان بنویسم و او را به یک جای خلوت (البته به نیت شام) دعوت کنم!

جمعه، آذر ۰۱، ۱۳۸۷

نبش قبر

دعوت به همکاری

به چند نفر جوان تحصیل‌کرده برای نبش قبر نیازمندیم

.

سوال کنکوری

نبش قبر مربوط به کدام دوره‌ی هنری می‌باشد و خاستگاه آن کجا بوده است؟

1- دوران گوتیک، گوتنبرگ
2- دوران صفویه، پاساژ صفوی
3- دوران پیش از اسلام، بزرگراه حکیم
4- دوران پس از اسلام، سانفرانسیسکو

.

شعر

بر نبش قبر من که دکانی برپاست
می به سر و صورت هم می‌پاشید
"میرزا حکیم ساووی"

یکشنبه، آبان ۲۶، ۱۳۸۷

به چند نویسنده و طنزنویس برای خرید و فروش تریاک نیازمندیم

در سفر به چابهار موفق شدم سر صحبت را با یکی از مردم شریف قاچاقچی باز کنم. در این گفت‌وگو متوجه شدم قیمت یک کیلوگرم تریاک در چابهار 250هزار تومان است. (البته توجه داشته باشید که چابهار شهری بندری است بنابراین تریاک در ایرانشهر، زاهدان و یا زابل بسیار ارزان‌تر از این قیمت خرید و فروش می‌شود.) از طرفی در حال حاضر تریاک در تهران کیلویی 600 تا 700 هزار تومان خرید و فروش می‌شود. پس تا این‌جا - اگر به امر شریف و پسندیده‌ی فروش تریاک رو بیاوریم - نزدیک به چهار برابر سرمایه‌ی اولیه سود نصیب‌مان می‌شود. اما توجه داشته باشید که اگر همان یک کیلو تریاک را به قیمت امروز، گرمی دو هزار تومان بفروشید 2 میلیون تومان کاسب خواهید شد. و این یعنی 250 هزار تومان سرمایه‌گذاری ما تبدیل به 2 میلیون تومان می‌شود.
پس با عنایت بر حق‌التالیف‌ها، عدم امنیت شغلی، نبود بازار کار و غیره، و همچنین با توجه به مطالب و فرمول‌های اقتصادی‌ای که پیش‌تر با ذکر مثال ذکر شد و به منظور جذب نیروهای کار و متعهد و لاابالی‌های نویسنده و طنزنویس‌های لاابالی، و برای ایجاد حمایت و استقلال مالی برای نویسندگان، از چند نویسنده و طنزنویس با هر شرایطی که دارند برای خرید و حمل و نقل و توزیع تریاک دعوت به همکاری می‌شود.

جمعه، آبان ۱۷، ۱۳۸۷

معرفی یک اشتباه لپی رندانه با ذکر مثال و ترسیم شکل

: دستم تو دامنت! یک‌کاری برای من بکن.
- ببین عزیزم، با این اوصاف، اگر قرار باشد کسی کاری کند تویی، نه من!

.
به این می‌گویند اشتباه لپی. گاهی باعث دردسر است، گاهی رندانه که استفاده شود می‌شود حسن تصادف و مسیر زندگی آدم را تغییر می‌دهد. در مثال فوق اگر اشتباه مذکور اتفاق نمی‌افتاد گفت‌وگو ختم به خیر هم نمی‌شد! توجه بفرمایید؛
.

: دستم به دامنت. یک‌کاری برای من بکن.
- بگذارید پرونده‌تان را بررسی کنم، چشم. حالا هفته‌ی دیگر هم یک سری بزنید و ...