پنجشنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۸۸

پرچم خاک من به نام شما نیست آقا

بگذار این روزها بگذرد و من آن قدر مثل پدرانم فراموشی تاریخی بگیرم که تصویر تلخ مناظره‌ی 13 خرداد 1388 را از یاد ببرم. بگذار از یاد ببرم که مردم این خاک خون‌خورده روبروی هم می‌ایستند و به هم توهین می‌کنند. بگذار از یاد ببرم که "دزدگیر 88" یعنی توهین به نخست‌وزیر کشوری که با رای 99 درصد مردمش به جمهوری‌ای که قرار است اسلامی باشد و اسلام طریقتی است که قرار بود به حریم حتی نامسلمانش هم احترام بگذارد، شکل گرفته است و بیش از 30 سال از عمرش گذشته است. بگذار از یاد ببرم که تلویزیون این کشور اختیار تام دارد که تریبونش را در اختیار هر آن که دوست دارد و علیه هر آن که دوست داشته نمی‌شود قرار دهد. بگذار از یاد ببرم که دولتی با شعار عدالت و مهرورزی با نامهربانانه‌ترین کلمات و جملات دیگران را خطاب قرار داد. که فقر را بر سر سفره‌ها گستراند که فقیران را صدقه‌گیران بارگاه خویش ساخت. بگذار از یاد ببرم که حتا پرچم سرزمین مرا برای یک شخص مصادره کردند. که پرچم ایران در انتخابات 1388 نماد ایرانی نه، که نماد کاندیدایی بود که روشنفکر و منتقد را "گوساله" نامید. بگذار از یاد ببرم که وقتی رییس کشورم که جمهوری اسلامی ایران نام دارد سخنرانی می‌کند هیات‌های دیپلمات از سالن خارج می‌شوند. بگذار از یاد ببرم که برای ثبات این مرزها، چند نفر جان باختند و شهید شدند و چند نفر دست و پای‌شان را جا گذاشتند در جبهه و جانباز شدند. که هنوز تاول‌های زخم شیمیایی‌شان در بیمارستان‌های این خاک ملتهب است. بگذار فراموش کنم همه‌ی این‌ها را و همه‌ی آن‌چه را دستم به نوشتنش نمی‌رود... بگذار فراموش کنم خدایا شب 13 خرداد 1388 را. بگذار فراموش کنم.