یکشنبه، مهر ۲۶، ۱۳۸۸

آنجلینا جولی در آسانسور

من تنها آسانسورچی دنیا هستم که قصه‌ی بالا و پایین‌رفتن‌هام رو براتون تعریف می‌کنم


طبقه‌ی هم‌کف

در باز شد و یک خانم محترم و برازنده‌ای سوار آسانسور شد. چشمم که به چشم و سیمای خانم برازنده افتاد، ناخودآگاه سِر درونم جوشید و حالی به حالی شدم اساسی همچون عرفا و لب از لب گشودم و گفتم «وای! شما کپی آنجلینا جولی هستید!»
خانم برازنده گفت: «کپی‌ش نیستم، اصلشم.»
گفتم: «حتا اگه کپی‌ش هم بودید کپی برابر اصل بودید. مو نمی‌زنید.»
گفت: «شما ایرانی‌ها مثل این‌که عادت دارید به چیزهای کپی! مثل فیلم و دی.وی.دی کپی، آلبوم موسیقی کپی، کتاب کپی، آنجلینا جولی کپی!»
من گفتم: «راستی براد پیت چطوره؟ الان کجاست؟»
خانم آنجلینا جولی برازنده گفت: «رفته وزارت ارشاد، می‌خواد ببینه می‌تونه خودش رو بیمه هنرمندان کنه یا نه.» بعد گفت: «حالا چرا در رو نمی‌بندی تا آسانسور بره بالا؟»

کماکان طبقه‌ی هم‌کف

من پام رو گذاشته بودم لای در آسانسور، خانم آنجلینا جولی دستش رو گذاشته بود روی دکمه‌ی طبقه‌ی پنج. حالا هی من فشار بده، اون فشار بده.
گفت: «تو چه آسانسورچی‌ای هستی آخه؟! چرا پات رو گذاشتی لای در؟ چرا نمی‌ذاری آسانسور بره بالا؟»
گفتم: «ببین آنجلینا جون! شما جای خواهر ما! ولی زیر یک سقف، اون‌هم با در بسته، اون‌هم در فضای کوچولویی مثل آسانسور که آدم سکسکه کنه می‌افته نیم‌متر اون‌ورتر، اون‌هم توی آسانسوری که ناموس آقا براد پیت وایساده!... نه امکان نداره، هم عرف، هم چیزهای دیگه، دست و پای آدم رو می‌بنده و آدم رو می‌بره به سمتی که پاش رو بذار لای در تا در بسته نشه.»
آنجلینا جولی عصبانی شده بود. گفت: «پس چی می‌گن ایرانی‌ها مهمون‌نوازند؟»
گفتم: «اون یه بحث دیگه‌س. ایرانی‌ها اتفاقا هم مهمونی می‌رن هم می‌نوازند، اما من نمی‌تونم پا روی سنت‌های این مرز و بوم بذارم و در آسانسور رو ببندم... نه آنجلینا... نه! این کار رو از من نخواه!»
خانم آنجلینا جولی ناراحت شد. لب‌هاش را ورچید و خواست از آسانسور بیرون برود.
گفتم: «کجا؟!»
گفت: «دیوونه‌م کردی... می‌خوام از راه‌پله برم بالا...»

باز هم همون طبقه‌ی هم‌کف


گفت: «پس اون دکمه طبقه‌ی پنج رو بزن من برم بالا! »
گفتم: «مذاکرات ما به عنوان دو نماینده از دو ملت این‌طوری به نتیجه نمی‌رسه! چطوره شما بیاین سوار آسانسور شید و من هم همین‌جا بمونم که نه سیخ بسوزه نه کباب! وقتی رسیدید طبقه‌ی پنج، دکمه‌ی GF  رو بزنید تا آسانسور برگرده پایین!.»
خانم آنجلینا جولی گفت: «من که سر از کار شما در نمیارم!»
حالا آنجلینا سوار بود و من پیاده. گفتم: «راستی اینجا چی کار می‌کنی؟!»
در آسانسور داشت بسته می‌شد که آنجلینا جولی، لبخند دل و دین و عقل و هوشم همه را به باد دادی، زد و گفت: «تا معاونت سینمایی ارشاد مشخص نشده و همه‌چی تق و لقه، می‌خوام بپرسم ببینم می‌تونم توی فیلم مفهوم و معناگرا و ارزشمند اخراجی‌های 3 بازی کنم یا نه!»
گفتم: «من به عنوان یه ایرانی غیرتم اجازه نمی‌ده یه خانم برازنده پنج‌تا طبقه رو پای پیاده بره بالا! اون هم با پاشنه‌هایی چه بلند!»