چهارشنبه، دی ۰۹، ۱۳۸۸

مثل یک بچه‌ی خوش‌باور

مثل یک بچه که دعا دعا می‌کند پدرش دیگر مست نکند و وحشیانه با کمربند به جانش نیفتد، با اینکه کبودی جای سگک کمربند هنوز هم گز گز می‌کند، دعا دعا می‌کنم شهروندی باشم که بتوانم باز هم در این خیابان‌ها بی‌ترس راه بروم.