دوشنبه، بهمن ۱۹، ۱۳۸۸

بعضی از طنزهای هفته‌نامه‌ی ایران‌دخت شماره‌ی 47

اوپن بوک
درک مطلب آقا شجونی
1- آقا شجونی در برنامه‌ی "دیروز امروز فردا رو بی‌خیال، خودمون رو عشق است"، گفت: «اگر سران فتنه میان مردم آفتابی شوند، لنگه کفش می‌خورند.» (کلا اگر این جمله را بتوانید شکلش را بکشید پنج نمره می‌گیرید.)
در همین رابطه کارشناسان دلسوز، که به ناپدید شدن کفش آقا احمدی‌نژاد در تبریز اشاره کردند، با بیان اینکه اون کفش هنوز پیدا نشده و ممکن است دشمنان با دسیسه‌چینی و طبق نقشه‌ی سوروس‌اینا، از اون لنگه کفش برای مقاصد خود سوءاستفاده کنند، پیشاپیش هر گونه ارتباط معنایی، ماهوی، ابزاری را بین این کفش با لنگه کفشی که ممکن است در اجتماعات به سمت سران فتنه پرتاب شود، تکذیب کردند. همچنین با توجه به شیوع گفتمان پرتاب لنگه کفش به سمت افراد سیاسی در جهان، قرار است از دفعه‌ی بعد هر جا که مسوولین حاضر می‌شوند مردم و مدعوین به خصوص خبرنگارن از پوشیدن کفش منع شوند و با پای برهنه در صحنه حاضر شوند.

2- آقا شجونی گفته است: «به من گفتند كه شما تندرو هستيد و اعمال تند انجام مي‌دهيد كه من در پاسخ به آنها گفتم من تند نيستم و اين شماييد كه كند هستيد» اگر آقا شجونی کند باشد خصوصیات یک چیز تند را بدون رسم شکل بنویسید. (دو نمره)

3- آقا شجونی گفته: «همان‌طوري كه عمل جراحي يك فرد را نجات مي‌دهد عمل جراحي جامعه هم يك اجتماع را نجات مي‌دهد.» به نظر شما با توجه به وخامت حال بیمار، گوینده‌ی این جمله کدام راه جراحی را برای عمل جراحی انتخاب کرد: (یک و نیم نمره)
الف- جویدن خرخره‌ی بیمار
ب- جویدن خرخره‌ی عامل بیماری
پ- پایین کشیدن کرکره‌ی اتاق عمل
ت- پایین کشیدن کرکره‌ی بیمار
ث- پایین کشیدن عامل بیماری
ج- همه‌ی موارد به‌علاوه‌ی استفاده از تیم تخصصی و مجرب بیهوشی هنگام عمل

4- با توجه به درک مطلب جمله‌ی قبل نظر کدام کمیسیون پزشکی را برای عمل جراحی جامعه بهتر می‌دانید؟ (بیست و پنج صدم نمره)
الف- آقایان اطبا شجونی، شریتمداری. آقا زاکانی هم متخصص بیهوشی باشد.
ب- آقایان اطبا زاکانی، شریعتمداری. متخصص بیهوشی لازم ندارد.

..............................................................
قال شهرداری
رابطه‌ی تونل آقا قالیباف، تلویزیون آقا ضرغامی و شعارهای آقا میرحسینی

یک مدتی در خیابان‌های تهران پارچه‌هایی نصب شده بود که رویش نوشته بود "توحید، رسالتی دیگر" نه تنها من و ملت، باقی مردم هم اول خیال کردند این جمله یک "قال" دارد و یک حدیثی چیزی است. اما وقتی این‌ور آن‌ور پارچه را نگاه می‌کردی می‌دیدی به جای اسم و منبع حدیث فوق، خود شهرداری تهران است و منظور از توحید در این جمله تونل و منظور از رسالت یک تونل دیگر است. یعنی معنای این حدیث بدون استفاده از ایما و اشاره و استعاره و شکلک‌های دیگر می‌شود این؛ «قال شهرداری تهران: تونل ما، همان تونل اون‌هاست!» خب این از این.
اما هفته‌ی گذشته بعد از بیست و دوبار که اعلام شده بود قرار است تونل توحید افتتاح شود، اتفاقات بامزه‌ای افتاد. تلویزیون ضرغامی‌اینا که تصمیم گرفته بود یک حالی هم به آقا قالیباف بدهد، به صورت زنده مشغول پخش مراسم افتتاح بود که مردم به صورت خودجوش شروع به شعاردادن کردند. این شعارها اشاره‌ی مستقیمی بود به آقا میرحسین موسوی که آقا ضرغامی در این اواخر به صورت مستقیم و غیرمستقیم مشغول گلکاری ایشان است. قصه اینجا بامزه می‌شود که یکی از دانشمندان جوان تلویزیون، برای جلوگیری از این بی‌ناموسی و بی‌اخلاقی و ساختارشکنی و اینا در برنامه‌ی زنده، افتتاح تونل را قطع و به جای آن یک برنامه‌ی حیات وحش را پخش کرد.
پیشنهاد می‌شود برای جلوگیری از این بی‌عفتی‌ها، یک گروه حوادث غیرمترقبه در صدا و سیما مستقر شود.

..............................................................

نامه‌نگاری
نامه‌رسون نیگام کرد، یواشکی نگام کرد
آیا فکرش را می‌کردید که آقا احمد خاتمی، میانجیگری هم کند؟ خودتان را سرزنش نکنید، نه تنها شما و ملت، حتا مردم هم اصلا خیالش را نمی‌کردند. اما ببینید قضیه چقدر باید جدی باشد که آقا احمد خاتمی بلند شود برود، حالا شاید هم تلفن زده باشد به آقا رفسنجانی و گفته باشد «با توجه به اینکه شاعر گفته همه‌چی آرومه همه‌چی آرومه، شما هم بی‌خیال نامه نوشتن درباره‌ی آقا یزدی شو. حالا او یه حرفی زده که جامعه از یکنواختی دربیاد و یه تکانی بخوره، اما شما که نباهاس یه حرفی بزنی که جامعه که همه‌چی‌ش آرومه همه‌چی‌ش آرومه، ناآرام شه.»
به گفته‌ی تحلیل‌گران، نام‌آوران، دلاروان و ورزشکاران تا به حال یک همچین منطق جفت و جوری در دنیا دیده نشده است. به گفته‌ی آگاهان که اعلام کردند فعلا از چیزی آگاهی خاصی ندارند، آقا رفسنجانی در واکنش به میانجیگری آقا احمد خاتمی گفته: «حالا که نامه رو نوشتم.»

..............................................................

خوشه
سرکاری راهی برای حل بیکاری
یک راه برای اینکه جامعه را از فقر رهایی ببخشید این است که در طول دوران مسوولیت‌تان با طرح مسائل پیچیده‌ی ریاضی و فرمول‌های شونصد مجهولی، ذهن آدم‌های فقیر و بی‌بضاعت را تقویت کنید و مشغول نگه دارید. به زبان ساده اگر نمی‌توانی برای مردم کار درست کنی بهتر است که بگذاری‌شان سر کار. یعنی چی؟ یعنی این؛
از آن اول که ما یادمان است قرار بود سهام عدالت بدهند. سهام عدالت هم این‌طوری حساب می‌شد؛ جذر حقوق دریاقتی ضربدر میانگین سن بچه‌های آدم تقسیم بر تعداد موهای ریخته شده رادیکال کسینوس زاویه‌ی فقر که جواب به دست آمده را در دلتای درآمد ارزی نانومتری می‌کنیم، هر چه به دست آمد می‌شود مقدار سهام عدالت. که همین مقدار هم تلورانس دارد. یعنی دم انتخاب هفتاد هزار تومان است، اما بعد از انتخابات هجده نوزده هزار تومان اعلام می‌شود.
این از پیچیدگی اول. کل فامیل چهار سال در کارگروه‌های تخصصی مشغول حساب کتاب سهام‌شان بودند، حالا پیچیدگی دوم به وجود آمده. یکی دو هفته‌ای است که مردم با کلکوریتر مشغول دو دوتا چهارتا کردن هستند که خوشه‌شان چیست. این بحث خوشه چون خیلی پیچیده‌تر از نظریات فلسفی آقا رحیم مشایی است، برای همین فعلا بی‌خیالش می‌شویم.

منتشرشده در هفته‌نامه‌ی ایران‌دخت شماره‌ی 47 - هفدهم بهمن 1388