شنبه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۸

آموزش گام به گام نقد ادبی


ویژه‌ی منتقدان مطبوعات و حومه

با توجه به اینکه وضعیت گل و بلبلی مملکت به جلسات نقد ادبی کشیده شده است، بر آن شدیم نقد ادبی را برای نوآموزان، رهپویان، قلندران، کشتی‌گیران، کشتی‌کچ‌کاران، نام‌آوران، نامداران، جویای نام‌ها و باقی بدنسازان و اینا، به صورت گام به گام آموزش دهیم.
اول- برای نقد ادبی نیاز داریم که یک میز داشته باشیم تا آدم‌ها پشت آن بنشینند و حرف بزنند. اما چون ممکن است منتقدان فرق‌های ظاهری میز و رینگ را تشخیص ندهند، پیشنهاد می‌شود دور تا دور میز را طناب‌کشی کنیم.
دوم- بعد از میز نیاز به منتقد داریم.
اما منتقد چیست؟ منتقد یک شی است؟ نه، اما می‌تواند از عینک به عنوان یک شی استفاده کند. منتقد یک ضدماده است؟ نه، اما می‌تواند هنگام نقد کردن، ضدماده‌های زیادی از خودش تولید کند. منتقد باید کتاب خوانده باشد؟ نه، اما می‌تواند کتاب را خریده باشد یا هدیه گرفته باشد. منتقد باید با نظریه‌های ادبی آشنا باشد؟ نه، اما بهتر است هر چند وقت یک‌بار سخنان قصار ارسطو، سقراط، گالانت، میتسوپیشی گالانت، دهنمکی، هدیه تهرانی، نیکول کیدمن، ممدآقا بقال سرکوچه‌ی فرویداینا، و باقی بزرگان را که در سایت‌های دوست‌یابی با رنگ صورتی و به صورت چشمک‌زن نوشته می‌شود، بخواند. منتقد قهرمان مسابقات کشتی‌کچ است؟ نه، اما طبیعتا اگر به چند فن نین‌جوتسو مسلط باشد بهتر است.
منتقد باید نظریه‌پرداز ادبی باشد؟ بله. حتما. اصولا منتقدهای ما نظریه‌پرداز هستند. نظریه‌پردازهای ما نویسنده‌ی رمان هستند. نویسنده‌های ما کاندید نمایندگی مجلس هستند و غیره. (برای همین است که می‌گوییم مملکت گل و بلبل است دیگر)
سوم – بعد از اینکه میز و منتقد را آماده کردیم، در ابتدا منتقدین را پشت میز تعبیه می‌کنیم تا به مردم لبخند بزنند.
چهارم – برای نقد کردن نیاز به یک چیزی داریم. مثلا چه چیزی؟ یک چیزی دیگر، حالا شما خیال کن کتاب. اما یادتان باشد این موضوع بحث ما نیست، موضوع این است که ما حرف‌های دل‌مان، نظریات ادبی و بی‌ادبی‌مان و در کل دق دلی‌مان را باید پشت میز و میکروفون خالی کنیم.
پنجم – وجود یک صاحب اثر، در صورت دسترسی، برای اینکه فضای جلسه‌ی نقد را طبیعی‌تر جلوه دهیم لازم است.
...
خب. حالا برویم سر آموزش نقد کردن. شما برای اینکه یک کتاب را نقد کنید لازم است که در طول راه و داخل ماشین کتاب را چندبار باز و بسته کنید و عنوان داستان‌ها را بخوانید. البته بهتر است به شیوه‌ی بیشتر منتقدان مطبوعاتی، سه صفحه اول، سه صفحه آخر و دو صفحه از وسط کتاب را بخوانید تا کمتر وقت‌تان گرفته شود.
- سپس لازم است به صورت قضاقورتکی چندجمله از داستان‌ها را انتخاب کنیم و زیرشان خط بکشیم. باید توجه کنیم که این جمله‌ها فاقد قانع‌کنندگی باشد.
سوال- چطور قانع نشویم؟
جواب- شما یک جمله را بدون آنکه به نقش آن در داستان یا در پاراگراف توجه کنید (خب چون داستان را کامل نخوانده‌اید)، همچنین بدون اینکه دوجمله قبل و بعدش را بخوانید (خب چون جمله‌ها را قضاقورتکی انتخاب کرده‌اید) به عنوان جمله‌ای که شما را قانع نکرده است مثال می‌زنید. بعد به عنوان دلیل لبخند می‌زنید. (کلا لبخند زدن در این چندسال یک راهکار به جای دلیل آوردن شده است. خجالت نکشید، لبخند بزنید. رییس‌جمهور و وزیر و رییس فدراسیون و اینا که در جواب سوالات لبخند می‌زنند، خب شما چی‌تون کمتر است؟ آ قربون پسر، شما هم به عنوان یک منتقد عزیز لبخند بزنید. آفرین)
- بعد از ادله‌ی مهم لبخند، می‌توانید یک نظریه‌ی ادبی، روانشانسی، زمین‌شناسی، هوافضا یا هر چیز دیگری را که در مجله‌ی کیهان‌بچه‌های این هفته درباره‌اش خوانده‌اید، به صورت خیلی قشنگ برای حضار و علاقه‌مندان تعریف کنید.
- هنگام تعریف این‌چیزها چندتا تک‌مضراب هم از ارسطو، سقراط، گالانت، میتسوپیشی گالانت، دهنمکی، هدیه تهرانی، نیکول کیدمن، ممدآقا بقال سرکوچه فرویداینا، و باقی بزرگان بین حرف‌هایتان به زبان بیاورید. (منبع این جملات را قبلا گفتیم کجاست. توی سایت‌های دوست‌یابی با رنگ صورتی چشمک می‌زند.)
- یک راه کلی هم این است که در نقد یک ارتباط بین گوزن و شقایق ایجاد کنید. که این شیوه فقط از متخصصان برمی‌آید. شما در آغاز راه از توانایی ایجاد ارتباط بیم گوزن و شقایق ناتوانید. نگران نباشید. با کمی تلاش می‌توانید این کار را هم بعد از یکی دو سال به ثمر بنشانید.
- خب. این کارها را که کردید دیگر چی کار کنید؟ هیچی دیگر باید دوباره به نقدی که به نقدتان گرفته می‌شود لبخند به قاعده بزنید.
- وقتی این کارها را انجام دادید، در واقع نقدتان تمام شده و دیگر نقد ندارید. برای همین به پشتی صندلی تکیه می‌دهید و می‌گویید: «آخیش. دیگه ندارم.» مجری از شما می‌پرسد: «دیگه نداری؟» شما می‌گویید: «نه دیگه ندارم.» مجری می‌گوید: «توی راه وانمیسیم‌ها! مطمئنی دیگه نداری؟» شما می‌گویید: «یه دقه صبر کن... چرا چرا... هنوز یه ذره دارم!» و در آخر باقی نقدتان را به عنوان جمع‌بندی صادر بفرمایید.
- در انتها همچنین می‌توانید بلند بگویید: «نفس‌کش!» اگر نفس‌کش بود که نفسش را بگیرید. اگر نبود باز هم لبخند بزنید.
- خسته نباشید. جلسه‌ی نقد تمام شد.
...
پیشنهاد:
- به نشر چشمه پیشنهاد می‌شود برای جلسات نقد کتابی که برگزار می‌کند با توجه به میزان ضرباتی که از بالا و پایین به سمت مولف وارد می‌شود، بلیط مسابقات کشتی‌کچ بفروشد.
- همچنین پیشنهاد می‌شود بعد از چاپ کتاب، یک دفترچه‌ی دفاع شخصی به مولف اثر هدیه کند.
- با اینکه این آموزش گام به گام ربطی به چیزی ندارد (ندارد؟ ما نمی‌دانیم) اما از آقایان امیرحسین خورشیدفر و شهریار وقفی‌پور و باقی نظریه‌پردازان و پهلوانان، دعوت می‌شود در مناظره‌های رو به فردا شرکت کنند.
- همچنین از منتقدان عزیزی که به جای نقد کتاب، تسلط کاملی به گلکاری طرف مقابل دارند، برای زیباسازی معابر شهری با حقوق مکفی، به عنوان کارشناس دعوت به عمل می‌آید.
...
به گفته‌ی کارشناسان صراحت در نقد خوب است، اما همین کارشناسان معتقد هستند برای یک نقد خوب، بد هم نیست اگر کتاب را کامل خوانده باشیم.

.
منتشرشده در هفته‌نامه‌ی ایران‌دخت شماره‌ی 47 - هفدهم بهمن 1388

.
مرتبط:
آقای استانبولی در کتابفروشی