یکشنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۸۸

قهوه‌ی قجری در فنجان روزنامه‌نگاران

تقدیم به روزنامه‌نگاران، فانوس‌های دریایی بی‌ادعا
.
.
به صورت یک‌هو و با هم برای روزنامه‌نگاران (هم آن‌هایی که در بند هستند و هم آن‌هایی که درکه هستند) فال قهوه گرفتیم. طبیعی است که این فال قهوه ربطی به روزنامه‌نگاران ما ندارد، و اساسا برای روزنامه‌نگاران دربند و درکه‌ی مریخ است. همه می‌دانیم که در مریخ بر خلاف ونوس، به روزنامه‌نگاران سخت گرفته می‌شود.
...
برادرا و خواهرای روزنامه‌نگار! توی فنجان‌تان یک آستین افتاده است. آیا این آستین شماست؟ آیا آستین استکباری است؟ آیا آستین استثماری است؟ آیا از توی آستین شما یک دست معلوم است؟ آیا این دست که توی آستین شماست طبق اسناد کیهان، یک‌سرش وصل است به سوروس؟ آیا کار بد؟ آیا جاسوسی؟ ما نمی‌دانیم.
کنار این آستین یک چیز دراز هم هست. این چیز دراز در حال حرکت است. آیا این چیز مار است؟ آیا بر خلاف جسم سخت که سفت است، مار جسم نرم است؟ آیا در آستین‌تان دارید مار پرورش می‌دهید؟ آیا شما ماری هستید که در آستین دیگران پرورش یافته‌اید؟ آیا مار از پونه بدش می‌آید اما برای آموزش کاشتن پونه، به صورت فشرده، به زمین‌های کشاورزی اوین و درکه (البته در مریخ) فرستاده می‌شود؟ ما نمی‌دانیم.
آقایون و خانوم‌های روزنامه‌نگار! توی فنجان شما تصویر یک آسیاب افتاده است. آیا این آسیاب دشمن است؟ آیا شما دارید آب می‌ریزید به آسیاب دشمن؟ آن هم در این بی‌آبی مملکت؟ آیا این آسیاب، یک آسیاب بادی است؟ آیا شما دارید به آسیاب دشمن باد می‌وزید؟ آیا شما دارید باد می‌دهید؟ آن هم در این بی‌بادی؟ آن هم به دشمن؟
جانم برای‌تان بگوید یک بوق هم در گوشه‌ی لرد قهوه‌تان می‌بینم، آن هم به چه بزرگی. آیا شما بوق هستید و غربی‌ها دارند توی شما می‌دمند؟ آیا سوروس و اینا (طبق اسناد) در شما دارد می‌دمد؟ آیا استکبار جهانی از شما استفاده‌ی ابزاری می‌کند؟ از این‌ها که بگذریم آیا حقوق شهروندی شما در حد بوق است؟ آیا شما بوق هستید؟ آیا چون شما بوق هستید هی شما را می‌زنند؟ آیا چون شما بوق هستید هی شما را فشار می‌دهند؟ بمیرم الهی.
روزنامه‌نگارای عزیز! توی فال شما تصویر یک مرغ هم افتاده است. در کل مرغ در فال قهوه یعنی این‌که خیلی بدبخت هستید. چون مثل مرغ سر شما را هم در عزا می‌برند هم در عروسی. باز هم بمیرم برای‌تان.
از این‌ور توی فنجان‌تان یک قمر در عقرب می‌بینم. این یعنی اوضاع‌تان قمر در عقرب است اساسی.
...
ممکن است شما بپرسید آیا عاقبت به‌خیر می‌شوید یا نه و امکان گرفتاری برای‌تان هست یا نه و ممکن است شما هم به سرنوشت روزنامه‌نگاران مریخ مبتلا بشوید یا نه؟ این‌ها را ما می‌دانیم، اما نمی‌توانیم بنویسیم، چون این احتمال که همه به مریخ اعزام شویم خیلی زیاد است (می‌دانید که نقل و انتقال موجودات ایرانی مثل کرم، لاک‌پشت و روزنامه‌نگار به فضا شروع شده است!) بی‌زحمت گوش‌تان را بیاورید جلو در گوش‌تان بگویم.
از اون‌ور ممکن است بپرسید چرا هر کسی با شما کار دارد نصف شب یاد شما می‌افتد و ساعت دو و سه شب می‌آید دنبال‌تان؟ خب. این که معلوم است. از قدیم و در ادبیات کلاسیک ما به این موضوع اشاره شده است، مثلا آنجا که شاعر می‌فرماید: «شب‌ها که ماها خوابیم آقا پلیسه بیداره...» اشاره‌ی ظریفی به این موضوع دارد.
هفته‌ی آینده فال قهوه‌ی اکبر منتجبی، دبیر تحریریه‌ی ایران‌دخت را می‌گیریم.

.
مننشرشده در هفته‌نامه‌ی ایران‌دخت، شماره‌ی 48، اول اسفند 1388