یکشنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۸۹

هفته پیش چه طوری گذشت؟ (فرار مغزها و پیوند مغز)

آن‌چه گذشت
هواشناسی باز هم اعلام کرد که هوا گرم است و آن‌هایی که هنوز گرم‌شان است می‌توانند در خانه بمانند و کرکره مغازه‌شان را بالا ندهند. به گزارش منبع خبر که روی پشت بام هواشناسی نصب شده بود و داشت چکه می‌کرد، کارشناسان گفتند تا بیشتر منبع آب و منبع خبر و باقی چیزها، چکه نکرده، سوراخ منبع را مسدود بفرمایید.
هواشناسی نتیجه‌گیری کرد آب و هوا کماکان در حالت گل و بلبلی است.

1
دلیل اصلی مرگ و میر اعلام شد
معاون اول رئیس جمهور گفت: «همه صنایع را تحت کنترل داریم به طوری که صنایعی که آلودگی ایجاد کنند مالیات بیشتری پرداخت می کنند و صنایعی که به پاکی محیط زیست کمک کنند از مالیاتشان کاسته می‌شود.»
در همین رابطه کارشناسان گفتند: «آفرین. شما هم کارتان درست است، هم دست به فرمان‌تان درست است، هم کنترل‌تان.»
وی ادامه داد: «فرق ما با غربی‌ها در این است که ما به جنبه‌های شریف انسانی در محیط زیست توجه داریم در حالی که چنین وضعیتی نتیجه علم بدون معنویت است یعنی همان علمی که غرب به آن مجهز شده است.»
در این یکی رابطه کارشناسان گفتند: «ما در کل با همه فرق داریم، غربی‌ها که جای خودش را دارد.»
رحیمی اضافه کرد: «بر اساس آمار سالانه دو میلیارد و 251 میلیون تن غذا تولید می‌شود، در حالی که یک میلیارد و 200 میلیون نفر در جهان گرفتار سوء تغذیه هستند و 14 هزار نفر نیز از گرسنگی جان خود را از دست دادند که این هم نشانی از فاصله علم با معنویت است.»
در رابطه با این‌یکی وضعیت آخر، کارشناسان گفتند: «علاوه بر فاصله علم با معنویت، احتمال زیادی دارد که یک دلیل مرگ و میر فاصله غذا و نان با دهان و شکم باشد!»

2
سیگارهای ‌اتمی
از این‌طرف قرار شده شركت دخانيات نمونه‌هاي مختلفي از سيگارهاي قاچاق شده به داخل كشور را براي بررسي احتمال آلودگی به پولونيوم (راديو اكتيو ضعيف شده) به سازمان انرژي اتمي ارسال كند.
کارشناسان گفتند: «با استعمال سیگارهای اتمی مردم انرژی‌شان زیاد می‌شود و روی هوا می‌روند.» البته آنان احتمال هر گونه ارتباطی بین این خبر و فرستادن اولین انسان ایرانی به فضا را رد کردند!
از اون‌طرف هم در خبرها از قول جان مك كين - سناتور جمهوري خواه آورده شده: «ما بايد از طريق سيگارهاي آمريكايي، مرگ را براي ايرانيان ارسال كنيم.»
یکی از آگاهان که سر کوچه ایستاده بود گفت: «ما رمزی که به زبان خارجکی روی پاکت‌های سیگار نوشته شده بود را بعد از مدت‌ها تلاش شبانه‌روزی، کشف رمز کردیم و متوجه توطئه خارجی‌ها برای ارسال مرگ به ایران شدیم.»
ما: «حالا جریان اون رمزه چی بود؟»
آگاه: «Smoking kills! که بعد از کشف رمز متوجه شدیم این معنی رو می‌ده: «ما می‌خوایم شما رو اول بکشیم بعد بخوریم.»
از یک طرف دیگر شنیدیم هفته گذشته سعيد مرتضوي - رييس ستاد مركزي مبارزه با قاچاق كالا و ارز - از شركت دخانيات ايران بازدید کرده است.

مرتضوی در ارتباط با وقایع اخیر مربوط به قاچاق سیگار اعلام کرده «اولویت، برخورد با قاچاق سيگار مارلبورو در بازار است.»
انتهای خبر!

3
نبود امکانات مرگ در آلمان
در خبرها خواندیم در فستیوال موسیقی رژه عشق که همه ساله هنرمندان و هنردوستان را از برزیل، روسیه، هلند، اسپانیا، استرالیا و سایر کشورهای جهان به آلمان جذب می‌کند، امسال 15 نفر جان خودشان را از دست دادند.
حالا قضیه چطوری‌ها بوده؟ واقعا شما چی فکر می‌کنید؟ چطوری این بنده‌های خدا کشته شدند؟
پلیس آلمان می‌گوید: «به خاطر ازدحام جمعیت منتظر در تونل ورودی محل برگزاری این فستیوال ناگهان جو آشفته می‌شود و به همین دلیل 100 نفر زیر دست‌و پا زخمی و 15 نفر کشته می‌شوند.»
خب! باز هم شما ناراضی باشید. این همه امکان مرگ توسط حوادث طبیعی و غیرمترقبه در کشور وجود دارد. مثل سقوط هواپیما، از ریل خارج شدن قطار، تصادف جاده‌ای، ریزش ساختمان همسایه، ریزش چاه خانه، آتش‌سوزی در مدرسه، زلزله، سیل، و خیلی چیزهای دیگر که ما نمی‌دانیم!
وضعیت رژه عشقی کشورهای دیگر را ببینید و این قدر از وضعیت گل و بلبل خودتان ناله نکنید. نمی‌بینید بندگان خدا در باقی جاهای دنیا، به خاطر نبود امکانات مجبورند بروند زیر دست و پای هم که بمیرند!

4
پرتاب انسان به بالا
شنیدیم به سلامتی قرار است که نخستین انسان ایرانی هم به فضا پرتاب شود، آن هم توسط ماهواره. منتها هر چه فکر می‌کنیم وقتی ماهواره‌ها پارازیت دارد و چیز را دریافت نمی‌کند چطوری می‌تواند چیزی را پرتاب کند!؟ آن هم چیزی مثل انسان؟ واقعا ما نمی‌دانیم.
در راستای همین حرف ما، الان یکی از کارشناسان اعلام کرد: «ما در ایران دو نوع ماهواره داریم. یکی را از پشت بام به پایین پرت می‌کنند، یکی را از زمین به فضا پرتاب می‌کنند.»

5
فرار مغزها و پیوند مغز
در خبرها خواندیم که ایران رتبه «مقام سوم پيوند مغز استخوان در دنيا» را به دست آورده است. آفرین. آفرین.
نظر کارشناسی ما این است که وقتی در فرار مغزها همیشه رکوردداریم، بهتر است همین‌طوری فعلا به پیوند مغز و مغز استخوان رو بیاوریم که بتوانیم ضایعات فرار مغزها را جبران کنیم.
خلاصه‌اش این‌که این پیشرفت هم برای دانش پزشکی ما خوب است، هم برای استخوان‌درد و اینا، هم برای ریزش مو.

6
حزب الاغ‌ها جهان‌گیر می‌شود!
گویا در عراق «جمعیت الاغ ها» اخیرا مجوز رسمی برای تبدیل شدن به یک حزب را دریافت کرده که این خبر باعث تعجب دیگران شده است. کجاش تعجب دارد؟
اول این‌که از روی دست ما کپی کرده‌اند و کپی‌رایت نداده‌اند. سال‌ها پیش مجله توفیق «حزب خران» را تاسیس کرد که خیلی هم مورد استقبال قرار گرفت، و بعضی از اعضای آن هنوز هم در قید حیات هستند، منتها ممکن است دیگر فعالیت حزبی نکنند.
دوم این‌که همین الان باشگاه گوساله‌ها در مجله چلچراغ دارد نیرو می‌گیرد. البته هنوز حزب نشده.
سوم این‌که علامت حزب دموکراتیک آمریکا یک الاغ است و کسی هم نه ناراضی است نه تعجب می‌کند.
در انتها دلایل نام‌گذاری حزب الاغ‌ها را از زبان دبیر کل این حزب می‌خوانیم. بخوانید دیگر. همین پایین است... عجب گیری افتادیم‌ها! بابا جان همین پایین، ایناهاش؛
دبیر کل «حزب الاغ ها» در مورد تأسیس این حزب گفت:«الاغ تنها حیوانی است که به سختی کار می کند و خسته می شود و تمام سختی ها را تحمل می کند و در همین حال از بیشتر حقوق خود محروم است. الاغ در طول تاریخ موفق شده که جان بسیاری از سیاستمداران را نجات دهد. این سیاستمداران در حوادث مختلف تاریخ که در معرض خطر قرار داشته اند، از الاغ برای فرار کردن استفاده می کردند.»
ناگفته نماند اعضای این حزب نیز دارای درجات مختلفی از جمله الاغ، خر و غیره هستند. «حزب الاغ ها» از دولت محلی درخواست کمک مالی کرده تا بتواند یک شبکه رادیویی به نام «صدای الاغ» راه اندازی کند.

7
تخصص سردبیر!
در پایان اگر از حال ما خواسته باشید، باید به اطلاع شما برسانم، ما خیلی خوب و باحالیم اما امیدواریم وضعیت گل و بلبل، یک سر و سامانی بگیرد و قیچی از دست سردبیر بیفتد زمین. راستش اصولا تخصص سردبیرها این است که با سه حرکت صفحه‌ی طنز را تبدیل به جگر زلیخا کند. (با شما خوانندگان شرط می‌بندم، همین الان هم سردبیر مردد است یک خط قرمز دور همین چند خط بکشد یا نه. می‌گویید نه؟ زنگ بزنید از خودش بپرسید.)
تا هفته‌ی بعد، بای هانی!



منتشرشده در هفته‌نامه‌ی پیک سبز، صفحه‌ی طنز، 9 مرداد 89
(طنزها را همان‌طور که در مطبوعات منتشر می‌شود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر می‌کنم.)