پنجشنبه، تیر ۰۲، ۱۳۹۰

متجاوز روی كاناپه

با توجه به اینكه این روزها اخبار و گزارش‌های مربوط به تجاوزات گروهی خیلی بازارش داغ است و بازار این صنف هم اصولا در باغ است و اخلاق و ادب دراز كشیده و استراحت می‌كند ]و چارتاق است[ و قناری لال‌مونی گرفته و آنكه می‌خواند زاغ است و آنكه دارد زاغ سیاه چوب می‌زند مهتر اسب حتی نه و الاغ است و پرونده‌های اخلاقی الان نسبت به پرونده‌ مفاسد اقتصادی چاق است و وای بر مردمی كه ادبش ادب مردم دیلاق است، امروز قرار بود یك متجاوز بیاید و روی كاناپه دراز بكشد و مشاوره ببیند، كه اتفاقا آمد و دراز كشید و مشاوره دید، اما سردبیر گفت: «این یادداشت نباید چاپ شود.»
گفتم: «چرا؟.»
گفت: «خلاف عفت عمومی است.»
گفتم: «اتفاقا دقیقا بر وفق عفت عمومی نوشتم. می‌گویید نه؟ خبرها را چك كنید. می‌گویید نه؟ گزارش‌ها را بخوانید. می‌گویید نه؟ از همین پنجره باغ همسایه را نگاه كنید.»
خلاصه... تا همین‌جای قصه را هم با دادن رشوه به بخش فنی توی صفحه آوردم و منتشر شده. باقی‌اش را باید فیلم بگیریم؛
*
یك آقایی آمد و گفت: «من متجاوز هستم. من را مشاوره كن.»
گفتم: «یعنی تجاوز را به عنوان شغل انتخاب كردی؟» 
گفت: «بله. البته ما هم مشكلات صنفی خودمون رو داریم. مثلا با توجه به این سختی كار و خطراتی كه باهاش مواجهیم، بیمه نمی‌تونیم باشیم. وام ازدواج هم بهمون نمی‌ده هیچ بانكی. وام تعمیرات تاسیسات مركزی هم بهمون نمی‌دن. بازنشستگی هم كه نداره، تا آخر عمر باید كار كنیم. خیلی سخته. این اواخر هم كه باید شهر به شهر بریم تا بتوانیم كار كنیم.» 
گفتم: «می‌فهمم. می‌فهمم. آرام باش. حالا دراز بكش روی این كاناپه.»
متجاوز گفت: «اول شما.»
گفتم: «خواهش می‌كنم.» 
گفت: «با زبون خوش می‌گم اول شما.»

راهکارها 
[…]

نسخه
1- عجیب است كه وقتی این همه دشمن به ما تجاوز كرد و می‌كند و قرار است كه بكند، این متجاوزان به جای دشمن می‌روند و به هموطن و همزبان خود تجاوز می‌كنند. برای همین نسخه ما این است كه این متجاوزان را به موشك‌ها نصب كنند و به سمت دشمن پرتاب كنند تا به دشمن تجاوز كنند.
2- نسخه‌ دوم اینكه این متجاوزان را به عنوان پدافند غیر عامل در مناطق حساس و مرزی جاسازی كنیم.
3- من تعجب می‌كنم كه چطور می‌گویند در جامعه «تك‌صدایی» است. مگر نمی‌بینید علاوه بر «نگاه رسمی»، «نگاه جنسیتی» نیز بر جامعه حاكم است؟


منتشرشده در روزنامه‌ی اعتماد، دوره‌ی جدید، 2 تیر 90، شماره‌ی 2194
(طنزها را همان‌طور که در مطبوعات منتشر می‌شود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر می‌کنم.)