دوشنبه، مهر ۲۵، ۱۳۹۰

به من بگو هرزه...

به من بگو هرزه. هرزه که بد نیست. هرزگی هم. هرزه ظاهر و باطنش یکی‌ست. هرزه هرزه است. هرزه که بد نیست. هرزگی هم. هرزه سرش به کار خودش گرم است. سرک به کار کسی نمی‌کشد. هرزه این‌قدر آدم هست که به آدم‌های دیگر نگوید هرزه. آدم‌های دیگر این‌قدر آدم هستند؟
به هنرمند می‌گویی هرزه؟ به هنر می‌گویی هرزگی؟
نه اشتباه شده. هنر هرزگی نیست، هنرمند هرزه نیست، این پول بادآورده است که هرز می‌رود و آدم‌ها را هرز می‌کند.‏
این دختران که چینی شکسته‌ی هنر این مرز و بوم را بند می‌زنند، چینی‌بندزن هستند، دارند با سیلی صورت این هنر هرز رفته و هدر شده را سرخ نگه می‌دارند. هرزه آن مردمی است که دسترنج دختر و همسرش را خرج عیش هرزبارگی و عمل بی‌کارگی خودش می‌کند.‏
بگذریم. از ما هرزگان که گذشت. او که خط کش دست گرفته و متر می‌کند و خط کش کف دستان ما می‌شکند، از هرزگی مصون باد.
آمین