دوشنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۹۱

راهکارهایی برای زنده ماندن در نمایشگاه کتاب - 2

نمایش پولی
نمایشگاه جایی است که به آدم نشان می‌دهند. برای نشان دادن پول هم نمی‌گیرند. بر خلاف نمایشگاه کتاب که جایی است که به آدم نشان نمی‌دهند، مگر این‌که پولش را بگیرند.
پس ما با این برهان قاطع ثابت کردیم که نمایشگاه بین‌المللی کتاب نمایشگاه نیست و فروشگاه است. از این برهان قاطع این استنناج به دست می‌آید که ما به فروشگاه می‌رویم نه نمایشگاه. و این در کل خیلی ضایع است.
مسابقات محلی ...؟
[...]
گر عشق کتاب باشد سهل است بیابان‌ها
در مرحله‌ی بعد مسوولان فرهنگی به این خاطر که اهالی فرهنگ و ادب تناسب وزن پیدا کنند و لاغر شوند، تمهیداتی اندیشیده‌اند که از ورودی نمایشگاه تا سالن اصلی کتاب نیم‌ساعت پیاده‌روی باشد. مسوولان خیلی دقت کرده‌اند که مسیر این پیاده‌روی در سراشیبی و در زیر تیغ آفتاب باشد. این بهترین راهی است که اهالی کتاب و اهالی قلم قبل از رسیدن به کتاب‌ها از پا در بیایند و جان‌شان بالا بیاید و تلپ. بیفتند.
به هم نزدیک شویم
اگر شما زنده بمانید و به سالن نمایشگاه برسید احساس عجیبی خواهید داشت. چه احساسی؟ شما به دیگران احساس نزدیکی می‌کنید. الان توضیح می‌دهم. به خاطر فشار بیش از حد مردم در یک راهرو سه متری شما حسی را تجربه می‌کنید که هرگز تجربه نخواهید کرد. شما با هم‌شهری‌های خود به شکل دیگری آشنا می‌شوید. توضیح این مساله کمی سخت است. باید در فضا قرار بگیرید تا حساب کار دست‌تان بیاید. این دیالوگ در طول زمان برگزاری نمایشگاه کتاب زیاد شنیده می‌شود:
شما به پشت سری‌تان هی می‌گویید: «آقا هل نده...»
نفر جلویی شما برمی‌گردد و به شما می‌گوید: «داداش... یواش‌تر..»
تفاوت داریم؟
شما ممکن است به خاطر این مدیریت عالی، و بر اثر فشردگی و هجوم و فشار و هل و غیره در میان انبوه جمعیت بارها احساس تفاوت فرهنگی کنید.
منتها خیال‌تان راحت، [...]