شنبه، تیر ۰۳، ۱۳۹۱

من موش بودم خارج شیرم کرد

متن اعترافات سرشیر دستگیرشده در مشهد منتشر شد

چند توله خرس و چند قلاده شیر در مشهد دستگیر شدند.
متن اعترافات سردسته‌ی این شیرها، ملقب به سرشیر، به صورت محرمانه به دست ما رسید که ما به صورت غیرمحرمانه منتشرش می‌کنیم.
 
سوال: چی شد که شیر شدی؟
سرشیر:
بنده شیر بودن را انتخاب نکردم. یک روز صبح از خواب بیدار شدم و به خودشناسی نائل شدم و فهمیدم شیرم. حتا فهمیدم بابام هم شیر بوده. اما بعدا که فهمیدم شیر سلطان جنگل است خیلی ناراحت شدم. چون [...].
سوال: چه کسانی تو را شیر کردند تا به ایران بیایی؟
سرشیر: من ایران بودم که. اصالت‌مان هم به مشد مره.
سوال: اجازه بده گوگل کنم... بله... بله... می‌خواستم ببینم راستش را می‌گویی یا نه. آفرین. می‌خواستم راستی‌آزمایی‌ت کردم ببینم راست هستی یا نه... خب حالا حقیقت را بگو که چه کسی تو را شیر کرد تا بیایی در خیابان‌ها و جولان بدهی؟
 
(برق‌ها می‌رود. بعد از یک ساعت برق‌ها می‌آید.) 
سرشیر: اجازه بدهید اعتراف کنم که من یک موش بدبخت هستم. بنده را از خارج شیر کردند. خارج الان به جایی رسیده که موش را شیر می‌کند. من به خارج گفتم: «ای خارج من موشم. چطوری شیر بشم؟» گفتند: «تو کاری‌ت نباشه. ما با ماهواره جنگل‌شو مردم را آماده می‌کنیم.» وقتی من را شیر کردند خوشم آمد. آدم که شیر می‌شود همه بهش احترام می‌گذارند و به زور می‌خواهند سلطان جنگلش کنند. وقتی بنده آمدم توی سطح شهر و خواستند مرا به زور سلطان کنند، بنده مقاومت زیادی کردم. چون [...] یک دفعه برادران و ماموران آتش‌نشانی ریختند و من را جلوی چشم انظار دستگیر کردند که این امر موجب شیر تو شیر شدن اوضاع شد...
سوال: دیگر خودت را به موش‌مردگی نزن بابا. الان که فرستادم باغ وحش وردست کانگروها و فیل‌ها و دیگراندیش‌های دیگر حساب کار می‌آید دستت. موش مردنی جنگل‌فروش.
سرشیر: خیلی ممنونم ... حتما صلاح من همین است.




  اين خرس حين ارتكاب جرم و برهم زدن نظم عمومي دستگير شد    عكس: ايسنا 



 منتشرشده در روزنامه‌ی اعتماد، 03 تیر 91 
(طنزها را همان‌طور که در مطبوعات منتشر می‌شود، با حذف و تعدیل، در اینترنت بازنشر می‌کنم.)