چهارشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۹۳

هيچ چيز شبيه تلفن غم‌انگيز نيست

هيچ چيز شبيه تلفن غم‌انگيز نيست
تلفن يعنى پر كردن جاى خالى پايى كه قطع شده با آجر
يعنى جاى خالى دست تو در دستم گوشى ست
يعنى جاى خالى لبهات بر گوشم گوشى است
تلفن يعنى پر كردن جاى خالى پايى كه قطع شده با آجر

جمعه، آبان ۳۰، ۱۳۹۳

طرح

ترکش کوچک باقی‌مانده از جنگی بزرگ
ذره ذره به قلبم نزدیک می‌شود
خاطره‌ای کوچک از عشقی بزرگ
ذره ذره به مغزم نزدیک می‌شود

و ضربان قلبم به شماره افتاده است

جمعه، آبان ۲۳، ۱۳۹۳

شبانه بی شاملو - 57

شب
از آغاز روز
گریبانم را می‌گیرد
من
با مشتی آب
قیر شب را از صورتم می‌خواهم بشویم
چونان کارگری ساده
صبح به صبح
با قیر
گونه‌هایم را قیرگونی می‌کنم
تا جلوی نشت اشک‌هایم را بگیرم
شب
از آغاز روز
همچون مرگ از آغاز تولد
همچون درد از آغاز لذت
همچون شک از آغاز عشق
همچون رفتن از آغاز آمدن
همچون خون از آغاز خنده
بیرون می‌جهد
و من با مشتی آب می‌خواهم صورتم را بشویم


راهکار چای بوس‌پهلو در دفاع از حملات عصر جمعه

خبرنگار بی‌بی‌سی گزارش داد سه نفر بر اثر برخورد با عصر جمعه زانوی غم بغل کرده‌اند و افتاده‌ند گوشه‌ی خانه.
بر پایه این گزارش دانشمندان اعلام کرده‌اند صدمات عصر جمعه از صدمات احتمالی برخورد ماه با زمین بسیار بیشتر برآورد می‌شود.
پزشکان توصیه می‌کنند عصر جمعه تنها بیماری‌ای است که نه تنها از راه تماس بدنی سرایت پیدا نمی‌کند بلکه بر خلاف دیگر بیماری‌های مسری مهم‌ترین دوای درد آن آغوش بی‌دغدغه است. آغوش بی‌دغدغه از قدیمی‌ترین و مهم‌ترین راه‌های درمانی است که استفاده از آن بعد از مادربزرگ‌ها رو به فراموشی گذاشته است.
به گفته شاهدان عینی، عصرهای جمعه موقعیت استراتژیک چای بوس‌پهلو امن‌ترین جای دنیاست و امنیت این منطقه را  نیز سازمان ملل تضمین کرده است.



چهارشنبه، آبان ۲۱، ۱۳۹۳

دوستم هم داشته باشی

دوستم هم داشته باشى
اسيدى هستم
كه دستت را مى‌خورم
و زيبايى‌ت را حرام مى‌كنم
بايد بگذارى‌ام در شيشه
درم را بگذارى
و دور از دسترس اطفال نگهم دارى


دوستم هم داشته باشى
اسيدى هستم كه در تنهايى
زانوهاش را بغل كرده
خون خونش را
و خودش خودش را مى‌خورد
تا چكه چكه تمام شود


یکشنبه، آبان ۱۸، ۱۳۹۳

سه نقطه!

زمانی به جای کلمه‌های مساله‌دار می‌گفتند کلمه مساله‌دار را حذف کنید و به جای آن "سه نقطه" بگذارید. 
عمران صلاحی هم دراین‌باره چنین چیزی نوشته بود؛
ما قبلا نظرمان به یک نقطه جلب می‌شد. الان به سه نقطه جلب می‌شود که نگاه کردن به سه نقطه از نگاه کردن به یک نقطه خیلی بدتر است!


راستش اصل این یادداشت یادم نیست در کدام مجله بود، اگر یادتان آمد بگویید بروم اصلش را بیاورم برای‌تان تعریف کنم. اما آنچه در ذهن من و بهرنگ تنکابنی مانده بود همین بود.

سه‌شنبه، آبان ۱۳، ۱۳۹۳

نخستين راه را

نخستین راه را
مردی ساخت
که راهی برایش نمانده بود
از جایی که نمی‌توانست بماند
به جایی که نمی‌دانست کجاست

راه‌ها
جایگزین غرق شدن آدم‌ها هستند
در دریاچه‌ها
در خودشان
وقتی غمگین شده‌اند
و به پایان راه رسیده‌اند